امیر قره چاهی



عید که میشود ، حس میکنم نبود بودن های تکراری را ، کنج تنهایی پناهگاهی از اشک ساخته ام ، خودم را با واژه هایی بی معنی اسکورت کرده ام تا غروبت را حس نکنم ، تو که نمیدانی خاطرات لحظه هایم کنار صدایت چقدر تلخ است، بعد از رفتنت زندگی سرد شد با من اما جای زخم هایش گرم تر از سوزهای نگاه به خواب رفته ات هنوز سوسو میکند؛ بیدارشو، بیدارشو و ببین این جماعت که رژه افکارت برایشان مانعی بود برای رسیدن به افق ، اینک روحت را به افق وام میدهند


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

زنان ایرانی blogamintoton.com وب سایت رسمی هنرمند لکستانی حسین ملکی اتوماسیون صنعتی نسل سومی مدیا موزیک | دانلود آهنگ جدید نمایندگی خدمات پس از فروش کولرگازی اسپلیت در شیراز-عظیمی نمایندگی رسمی بیمه سامان شهرستان نجف آباد لکستان اتوبار و باربری