عید که میشود ، حس میکنم نبود بودن های تکراری را ، کنج تنهایی پناهگاهی از اشک ساخته ام ، خودم را با واژه هایی بی معنی اسکورت کرده ام تا غروبت را حس نکنم ، تو که نمیدانی خاطرات لحظه هایم کنار صدایت چقدر تلخ است، بعد از رفتنت زندگی سرد شد با من اما جای زخم هایش گرم تر از سوزهای نگاه به خواب رفته ات هنوز سوسو میکند؛ بیدارشو، بیدارشو و ببین این جماعت که رژه افکارت برایشان مانعی بود برای رسیدن به افق ، اینک روحت را به افق وام میدهند

نبود بودن های تکراری

، ,های ,تکراری ,ام ,افق ,نبود ,بودن های ,های تکراری ,نبود بودن ,به افق ,نگاه به خواب

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ارز دیجیتال pi koodakchoob سپهرداد کار نشدنی سالم زیبا دفتر روانشناسی زهراسادات مرزانی گت روید وبلاگ رسمی احمد نیکزاد فروشگاه اینترنتی لوکس کالا